♥فقط خدا♥

چشم ها اورا نمیبینند..ولی او همه ی چشم هارا میبیند

♥فقط خدا♥

چشم ها اورا نمیبینند..ولی او همه ی چشم هارا میبیند

♥فقط خدا♥

تنها امیدم خداست

"نگران نیستم...
نگران هیچکس نیستم...
دنیا تمام می شود،
یا به بهشت می رویم...یا به جهنم...!
هر دو ...سرزمین خدا هستند...!
مهم دیدار خداست...
سلام خدا...
یک چیز بیشتر نمی گویم...
دوستت دارم...
راستی گفتی نا امید نباش...
من هم روی حرفت حساب باز کردم...
میدانم تو به من دروغ...
نمی گویی...

آخرین نظرات

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

📒حضرت محمد (ص) فرمودند : 

صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجت هاے شماست و خدا را از شما راضے مے گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه مے کند. 🍃


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۵


ღ فقط خدا ღ
وصیت‌نامه شهید محسن حججی😔

حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم.

حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست.
تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده‌ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».

آسمان اینجا شبیه هیچ‌جا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده‌ام یا آسمان بیابان‌های سال‌های خدمتم، اینجا بوی دود و خون می‌آید.

 کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظه‌های آخر که حرامیان دوره‌ام کرده‌اند می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانواده‌اش پر می‌کند، اما حتماً قصه‌ام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.

قصه کودکی‌ام که با پدرم در روضه‌های مولا اباعبدالله الحسین(ع) شرکت می‌کردم، قصه لرزش شانه‌های پدر و من که نمی‌دانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس می‌گفت و توصیه می‌کرد:

«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچ‌وقت تمام‌شدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود ان‌شاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».

دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد.

ادامه...👇🏻
@onlllygod

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۲

خدﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻋﻤﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﮔﻠﻮﯼ ﺧﺸﮏ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ
ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺗﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﻭ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺟﯽ ﻧﻤﯽﺍﻓﺘﺪ ...
ﻭ ﺑﺎﻏﯽ
ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺍﺱ ﻫﺎ
ﭘﺮ ﭘﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮔﻠﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻭﻧﺪﻩ ﻣﺜﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ
ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ...
ﻭ ﮐﺮﻡ ﮐﻮﭼﮑﯽ ...
ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ...

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻤﮑﻦ ...
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ...!!
.
.
کانال ❤️فقط خدا❤️
@onlllygod

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۹


#انتشار_دهید

اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد، بگوییم:
"فرشته ها در حال نوشتن هستند..."

نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!

قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا !
ماشین را ول کردی به امان خدا !
خانه را ول کردی به امان خدا !

و اینطور شد که "امانِ خدا" شد: مظهر ناامنی!
ایکاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امانِ خداست
.
.
کانال ❤️فقط خدا❤️
@onlllygod

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۸

#انتشار_دهید

بزنم به تخته


در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی می‌کند.

با این وصف درخت برای آ‌ن‌ها از ارزش بالایی برخوردار بود.
به همین خاطر بت‌های خود را چوبی می‌ساختند و وقتی که به مشکلی بر می‌خوردند، به آن درخت دست می‌زدند

و یا به بت‌های چوبی‌شان ضربه می‌زدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند

و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختی‌ها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید. 

از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و چشم‌زخم،

 به چوب و تخته‌ای می‌زنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.
.
.

کانال ❤️فقط خدا❤️
@onlllygod

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۷